از دفتر خاطرات بهار

 

۱

سلام

یک سال تمام

منتظرت بودم.

 

۲

دیروز

وقتی که آمدی

اولین روز آشنایی‌مان

                    طی شد.

 

۳

کنارت نشسته‌ام

در آینه‌ی سفره‌ی هفت سین.

 

 

۴

ماهی

از دریا

تا تنگ

   به دنبال تو آمده‌است.

 

۵

حافظ

هر سال

برای آمدنت

قرآن می‌خواند.

 

۶

رنگ به رنگ می‌شود

این سنبل

بر سفره‌ای که تو

با سوسن نشسته‌ای.

 

۷

هفته‌هاست

قلبم را

برایت

عیدی آورده‌ام.

 

۸

عید دیدنی

یعنی

دیدنِ من با تو.

 

۹

چمدانت را باز کن

و حتی

زمستان را

با من باش.

 

 

۱۰

انگشتانم

برای شمردنِ نامت

تمام شد

و شکوفه زد.

 

۱۱

تقویم

تو را به من رساند

تقدیر

آه، تقدیر...

 

۱۲

قسم می‌خورم

با تو خوشبخت باشم

و پاییز و زمستان را

              فراموش کنم.

 

 

۱۳

باز می‌شود

این بخت

که سخت  محتاج تو بود

سیزده بدر

دامن گلدارت را بپوش!

 

حتما اینجا را هم ببینید