قیام

 

قطره قطره گریه کرد ابر تا تمام شد

آسمان شکست خورد، شهر ازدحام شد

 

شب که لخته لخته بود، ریخت روی شیشه‌ها

شیشه‌ها بخار کرد، تیرگی مدام شد

 

روز مثل شب سیاه، شب چروک و چرک بود

ماه خون دماغ کرد، صبح رنگ شام شد

 

نقره بود، قیر شد، آسمان اسیر شد

چشم‌ها که پیر شد، چاه پشت بام شد

 

ماه، ماه نخشب است، این فریب هر شب است

در زمین خدا نبود، بندگی تمام شد

 

سال‌ها سکندری، مستی و قلندری

رقص‌های بندری، عاید عوام شد

 

زنده باد و مرده باد، مرد گفت و مرده گفت

زندگی به باد رفت، صرف ننگ و نام شد

 

ای غروب بی‌اذان! ابر گریه می‌کند

شهر در رکوع بود، ناگهان قیام شد.

 

حتما اینجا را هم ببینید