بعد از سکوت / دهم
ماهیگیر
در این شب مستأصل
سوار بر عقربههایی که
لنگ
لنگ
روحم را پوچ میکنند
منتظرم
مثل قلابی که
حلقوم ماهیان را
حوصله میکند
مرگ،
مثل برکهای که همراه شده باشد
تمنای ماه را
در مدّی بلند
بالا میآید
از زانوان برهنهام
و من
هنوز
همان مرد ماهیگیر
که به قلاب ماه میافتم
وقتی مدّ
کامل شده باشد.
حتما اینجا را هم ببینید
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۸۹ ساعت 12:13 توسط سید ضیاءالدین شفیعی
|
در میانهی دههی چهل در مشهد متولد و در اوایل دههی شصت با شعر آشنا شدم، اما او از همان اول با من بود !